دلبند من عسلدلبند من عسل، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره
آیسا و عمادرضاآیسا و عمادرضا، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره

معجزه های مامان و بابا

معجزه تکرار نشدن تکرار

تو هستی و من، هر لحظه با همیم... جز وقت هایی که من سر کارم.... اما فقط همان لحظه هزار تفاوت کوچک و گاهی بزرگ در تمام با هم بودنمان است.... خنده ات... دست زدنت.... و چه ذوقی می کنی از این کارت و به دنبالش نانای کردنت و باز خودت را تشویق می کنی.... این روزها مملو از توست، گاهی کار من می شود شمردن قدم های کوچکت و با هر قدم برایت کف و سوت هوا کردن.... این روزها پر از انرژی هستی.... صبر بسیار می خواهد تمام و کمال در کنارت بودن و کم نیاوردن........ با خود می گویم کاش خدا این موجودات دوست داشتنی را محکم می آفرید تا له نشوند هنگامی که محکم در آغوش می فشاریمشان این شب ها خیلی بی قراری می کنی که می گویند رنج از پیله در آمدن است که تا سر ا...
8 شهريور 1391

اولین قدم ها

  عسل وسط اتاقه.... یه چند بار نیم خیز می شه هر بار محکم می خوره زمین.... دو دلم برم بگیرمش یا نه باز دوباره می خواد بلند شه اینبار می خواد مکعب هاش هم برداره..... توی دلم می گم بچه اول خودت یاد بگیر بلند بشی بعد یه چیزی را بگیر دستت.... اگه ایندفعه بیفته میرم بغلش می کنم .... اما واااااااااااااایییییییی خدای من ایستاد موفق شد ..... توی پوست خودم نیستم..... می خوام براش دست بزنم اما می ترسم حواسش پرت بشه و بیفته.... یواش بهش نزدیک میشم که اگه نتونست تعادلشو حفظ کنه بگیرمش.... اما یهو می بینم داره قدم بر می داره.... باورم نمیشه اولین قدم هاش را برداشت.... دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم و محکم براش دست زدم ...... و اونم دوبار...
4 شهريور 1391
1